تنها زندگیکنم
حتما دق میکنم
سخته تنهایی ، سخته بدون همدم بودن
خب حالا اگه واقعا مجبور شدم تنها باشم ،
باید چه طوری از پسش بربیام
شبای تنهایی چطوریمیگذره ؟
صبحاش اصلا صبحه؟
وقتی بیدار میشی و چشمات به روی هیشکی باز نمیشه ،
وقتی که به آیینه نگاه میکنی میبینی تنهایی
دیشب یه خط بیشتر به گوشه چشمات اضافه کرده چه حالی داره
باید چطوری سَر کرد ؟
باید چطوری حفره و اون خلأ رو پر کرد؟
فکر کردم گفتم : اگه تنها باشم
میتونم خودم همدمِ خودم باشم
برای خودم بخونم ، برای خودم بنویسم ،
حتی آواز بخونم
یا اینک برگ مو بچینم ،
واسه روزای زمستون که دلم هوس دٌلمه میکنه ،
برای خودم حٌسنِ یوسف بکارم
برای خودم
خودمٌ خودم ، خٌب
تنهایی قشنگه ،
ولی
دونفرش خیلی قشنگ تره ،
وقتی قشنگ تر میشه که من صبحا بیدار شم
و ببینم تـو رو ایوون ایستادی
داری ظرف غذای گنجشکارو پُر میکنی ،
اگه تـو باشی شعدونیای دور حوض تازه تر میمونه ،
اگه تـو باشی دیگه گل های پسر کوچولو
دَم چراغ قرمز پژمرده نمیشن ،
اگه تـو باشی دیوانِ فروغ گوشه کتابخونه خاک نمیخوره ،
اگه باشی تا رو ایوون بایستی و
منزوی رو بلند بلند با بغض بخونی ،
یا بعد ظهرای پاییزی اون دَم غروبا صدام کنی
و دستامو بگیری و بگی
خیابونا و پیاده رو ها منتظرمونن زود باش
که دیر نرسیم سر قرار هر روزه !
تنها بودن قشنگه اما فقط موقعی که تـو باشی
تنهایی زندگی کردن تو یه خونه قشنگه
اما فقط دونفره اش ...
........برچسب : نویسنده : donyayearghavan بازدید : 155